مینویسم تا...

ɴᴀᴢɪ ɴᴀᴢɪ ɴᴀᴢɪ · 25 مهر ·

ساعت ۱:۱۵ دقیقه نیمه شب،

مینویسم تا یادم نره من هم احساسات بد داشتم.

اما موفق شدم. کنارشون گذاشتم.

تو هم یادت نره رفیق،

این حسا گذرا ان، و تنها چیزی که برات میمونه، تویی و خودت و خودت و خودت..

پس چرا با این حال و احوال بد خرابش کنی؟

یکم بهش فکر کن،

 

ماه هم همیشه کامل نیست.

تو حق داری احساسات بد داشته باشی، 

ولی اینکه چطوری کنار میذاریشون مهم تره‌.

ازت خواهش میکنم عزیزم..

از پوسته ی تاریک پیله ت بیرون بیا

و یک پروانه ی کمیاب بشو.