⚜️حکایت⚜️

ɴᴀᴢɪ ɴᴀᴢɪ ɴᴀᴢɪ · 2 شهریور · خواندن 1 دقیقه

 

پادشاهی بود که فقط یک چشم و یک پا داشت. 

پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره زیبا از او نقاشی کنند. 

اما هیچکدام نتوانستند؛ آنان چگونه می‌توانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟

سرانجام یکی از نقاشان گفت که می‌تواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک از پادشاه نقاشی کرد... 

نقاشی او فوق‌العاده بود و همه را غافلگیر کرد. 

 

او شاه را در حالتی نقاشی کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛ نشانه‌گیری با یک چشم بسته و یک پای خم شده.

یعنی پا و چشمی که نداشت دیده نمیشد.

 

چه پسنديده است نقاط ضعف هركس را ناديده گرفته و نقاط قوتش را برجسته كنيم..